درماتوفیتوزیس (Dermatophytosis) عفونت قارچی لایۀ شاخی پوست، مو و ناخنهاست که گروهی از قارچهای تخصصیافته بهنام درماتوفیتها (Dermatophytes) آنها را ایجاد میکنند. نامهای مترادف بیماری یاد شده رینگورم (کچلی)(Ring worm) و تینهآ (Tinea) است. این بیماری در سرتاسر جهان در حیوانات و انسان وجود دارد و یکی از مهمترین بیماریهای مشترک بین انسان و دام است. ضایعات بصورت گرد و پوستهدار در نقاط گوناگون بدن، بویژه در ناحیۀ سر و گردن حیوانات، ایجاد میشوند. این ضایعات بیشتر سفید تا خاکستریرنگاند و سطح آنها پوشیده از دلمه (Crust) است. عفونت بطور مستقیم (تماس مستقیم) یا غیر مستقیم (تماس حیوانات با پوستههای آلودۀ موجود روی بستر و وسایل) در میان گلۀ حیوانات منتقل میشود. در محل ضایعات؛ موها میریزند و التهاب پیش میآید و موها نیز به احتمال زیاد آلوده میشوند.
سببشناسی
درماتوفیتها گروهی از قارچهای تخصصیافته هستند که از کراتین (Keratin) موجود در لایۀ شاخی به عنوان منبع انحصاری تغذیه استفاده میکنند. این قارچها در سه جنس اصلی میکروسپوروم (Microsporum)، ترایکوفیتون (Trichophyton) و اپیدرموفیتون (Epidermophyton) طبقهبندی میشوند. توانایی استفاده از کراتین به وجود آنزیمهایی بهنام کراتینازها (Keratinases) بستگی دارد. از اینرو، درماتوفیتها در حالت طبیعی، تنها لایۀ شاخی پوست، ناخن، چنگال و موی حیوانات و انسان را آلوده میکنند. ضایعات کلاسیک بیماری به شکل حلقوی هستند و به همین دلیل، واژۀ رینگورم (Ring worm) برای توصیف بیماری بهکار گرفته شده است. درماتوفیتهای بدون مرحلۀ تولید مثل جنسی در شاخۀ قارچهای ناقص یا دوترومایکوتا طبقهبندی میشوند، درحالی که انواع دارای تولید مثل جنسی در شاخۀ آسکومایکوتا قرار میگیرند. در حال حاضر، نام مرحلۀ جنسی درماتوفیتها در گروه آرترودرما (Arthroderma) طبقهبندی میشود. تاکنون بیش از ۳۸ گونه درماتوفیت شناسایی شدهاند که همانطور که ذکر شد در سه جنس اصلی میکروسپوروم، ترایکوفیتون و اپیدرموفیتون قرار میگیرند. درماتوفیتها ریسههایی با دیوارۀ عرضی دارند و بسیاری از آنها ماکروکونیدیوم (Macroconidium) و میکروکونیدیوم (Microconidium) تولید میکنند. ظاهر و رنگ پرگنه ممکن است در درماتوفیتهای گوناگون باهم متفاوت باشند. پرگنۀ بسیاری از درماتوفیتها رنگی است و باید از نظر حالت و رنگ بررسی شوند.
زیستگاه طبیعی و همهگیر شناسی
درماتوفیتها را بر اساس اکولوژی مخزن در سه گروه اصلی حیوانگرا (Zoophilic)، انسانگرا (Anthropophilic) و خاکگرا (Geophilic) طبقهبندی کردهاند. درماتوفیتهای حیوانگرا برای حیوانات بیماریزا و برای انسان نیز معمولاً عفونتزا هستند. در این شرایط به دلیل ناهمسانی قارچ با کراتین میزبان انسانی، عفونتهای التهابی بسیار شدیدی ایجاد خواهد شد که در مقایسه با عفونتهای اختصاصی قارچ در میزبان مخزن خود دورۀ کوتاهتر و بهبودی سریعتری دارد. درماتوفیتهای انسانگرا معمولاً انسان را به عنوان میزبان اصلی خود انتخاب میکنند و بهندرت عامل عفونتهای حیوانی هستند. درماتوفیتهای خاکگرا در خاک وجود دارند و به صورت ساپروفیت (Saprophyte) یا بیماریزا عمل میکنند. برای مثال، دو گونۀ میکروسپوروم جیپسئوم (Microsporum gypseum) و میکروسپوروم نانوم (Microsporum nanum) عامل بیماری در حیوانات و انسان هستند. برخی از درماتوفیتها نظیر میکروسپوروم کانیس (در گربه)، میکروسپوروم پرسیکالر (در موش باغی)، ترایکوفیتون منتاگروفایتس واریتۀ منتاگروفایتس (در جوندگان)، ترایکوفیتون منتاگروفایتس واریتۀ اریناسئی (در جوجه تیغی) و ترایکوفیتون وروکوزوم (در گاو) ویژۀ حیوانات میزبان خود هستند و در سایر حیوانات و انسان کمتر ظاهر میشوند. درماتوفیتهای یاد شده علاوه بر بیماری، عفونتهای تحت کیلینیکی یا عفونتهای بدون علایم ظاهری در حیوانات مخزن خود نیز ایجاد میکنند. پوستههای جدا شده از محل ضایعات تا مدتها (۱۵ ماه تا ۴٫۵ سال در مورد ترایکوفیتون وروکوزوم) درماتوفیت را در مکانهای تاریک و مرطوب حفظ میکنند و تماس با این پوستههای آلوده سبب انتقال غیر مستقیم عفونت به حیوانات دیگر و انسان میشود. در حیوانات در فصل سرما، بویژه زمان نگهداری آنها در آغل به جهت اینکه مدت زمان بیشتری در آغل هستند و احتمال تماسشان با یکدیگر نیز بیشتر است، درماتوفیتوزیس گسترش مییابد و گاه همۀ حیوانات گله به آن مبتلا میشوند. عفونتهای درماتوفیتی مهم حیوانات عموماً از راه تماس مستقیم در میان حیوانات گسترش مییابند.
با این حال، عفونت ممکن است بهطور غیر مستقیم، از راه حیوانات مخزن نظیر جوندگان (مخزن ترایکوفیتون منتاگروفایتس)، جوجهتیغی (مخزن ترایکوفیتون اریناسئی)، گربه (مخزن میکروسپوروم کانیس) و خاک (مخزن میکروسپوروم جیپسئوم) یا لوازم آلوده نظیر بستر، وسایل تیمار (قشو) حیوانات و زین دارای آرتروسپورهای غفونتزا منتقل شود. این آرتروسپورها، همانطور که ذکر شد، تا مدتها (حداقل ۶ تا ۱۲ ماه) در داخل موها و پوستههای آلوده در محیطهای تاریک و مرطوب زنده باقی میمانند. نوع مخزن، روش انتقال و محل ضایعات اغلب به نوع درماتوفیت عامل بستگی دارد. این مسأله بویژه در اسب و سگ صادق است.
توانایی درماتوفیتها در هیدرولیز کراتین به اپیدرم و فولیکولهای مو آسیب میرساند. مکانیسم ایجاد ضایعات، بروز یک واکنش ازدیاد حساسیت میزبان در مقابل فرآوردههای متابولیک قارچی است. این واکنش غالباً برای قارچ زیانآور است و به همین دلیل درماتوفیت از مرکز به سمت اطراف ضایعه حرکت میکند و بدین ترتیب ضایعات حلقویشکل ایجاد خواهد شد. در این شرایط، مرکز ضایعات ترمیم میشود و بدون عناصر قارچی، اما حاشیۀ ضایعات، التهابی و دارای ارگانیسم است. همسانی درماتوفیت با میزبان مخزن سبب میشود که ضایعات بالینی مشخص در میزبانها بوجود نیاید و این حیوانات عموماً به عنوان مخزن بدون علامت بیماری عمل میکنند و عفونت را در میان حیوانات و حتی به انسان انتقال میدهند. برای مثال، گربههای بالغ و گاو به ترتیب بهعنوان مخزن بدون علامت میکروسپوروم کانیس و ترایکوفیتون وروکوزوم عمل میکنند. عفونت بالینی در میزبانهای اختصاصی غالباً برای حیوانات جوان پیش میآید و این مسأله بویژه در مورد بچهگربهها، برهها و گوسالهها صادق است. عفونتهای درماتوفیتی در حیوانات به اشکال مختلف نظیر عفونتهای تحت کلینیکی یا بدون علامت، ضایعات گرد کلاسیک، ضایعات ژنرالیزه همراه با عفونتهای باکتریایی و جرب و همچنین ضایعات ندولار و تومور مانند (کریون) هستند. ضایعات درماتوفیتی بیشتر در نواحی سر و گردن حیوانات ایجاد میشود. ترایکوفیتون وروکوزوم عامل اصلی درماتوفیتوزیس در گاو و نیز عامل اصلی کچلیهای زونوتیک انسانی در جوامع روستایی است. ضایعات در گاو (عموماً گوسالهها) به صورت لکههای گرد سفید تا خاکستری رنگ برآمده بویژه در ناحیۀ سر و گردن ظاهر میشوند. سطح ضایعات از دلمههای ضخیم سفیدرنگ پوشیده شده و ممکن است عفونت به سایر نقاط بدن نظیر میاندوراه، دم و کمر نیز گسترده شود. پس از مدتی، دلمهها میریزند و سطح ضایعات بهبود مییابد و جای زخم روی سطح بدن حیوان باقی میماند. البته در برخیموارد، موها در محل ضایعات دوباره رشد میکنند. در گوسفند و بز نیز عمدتاً ترایکوفیتون وروکوزوم عامل بیماری است. ضایعات، بیشتر در ناحیۀ سر و گردن ایجاد میشوند و در برخی موارد کل بدن را فرا میگیرند. این ضایعات در گوسفند بیشتر به علت وجود پشم مخفی میمانند و در صورت توأم شدن با جرب گوسفند (سارکوپتس اسکبی)، شکل ضایعات بر اثر خارش بسیار شدید تغییر خواهد کرد. عامل درماتوفیتوزیس در اسب غالباً ترایکوفیتون اکوینوم و به ندرت میکروسپوروم اکوینوم است. ضایعات یاد شده عمدتاً در نواحی صورت، پشت و شکم به علت تماس با افسار، زین و شکمبند ایجاد میشوند. (تصویر ۱)
(تصویر ۱) – ضایعات کچلی ناشی از ترایکوفیتون وروکوزوم در ناحیۀ سر و گردن یک گاو، این ضایعات حلقوی هستند و سطحی پوشیده از دلمههای سفیدرنگ دارند.
ضایعات مزبور به دو صورت کلاسیک (ضایعات حلقوی پوستهدار) و التهابی (فاووس اسب) هستند. در فرم التهابی، ریزش دایم مو همراه با ترشحات و چرک دیده میشود. عامل درماتوفیتوزیس در سگ و گربه عمدتاً میکروسپوروم کانیس است. فرم بدون علامت بیماری در گربهها و سگهای بالغ دیده میشود و تعداد زیادی از گربههای بالغ ناقل بدون علامت بیماری هستند. این حیوانات عامل اصلی انتقال عفونت به انسان و ایجاد اپیدمیهای خانوادگی کچلی (بویژه کچلی سر) در جوامع شهریاند. بچهگربهها و تولهسگها به فرم کلینیکی عفونت مبتلا میشوند. در اینباره، ضایعات بیشتر در ناحیۀ سر و صورت بویژه اطراف چشمها، پوزه و نوک بینی به صورت التهاب و ریزش مو ظاهر میشوند. ممکن است عفونت به تمام بدن گسترش یابد و ضایعات کریونی بویژه در سگها نیز ایجاد کند. عامل درماتوفیتوزیس در پرندگان بیشتر میکروسپوروم گالینه است و ضایعات عموماً در ناحیۀ تاج و ریش به صورت لکههای سفید تا خاکستریرنگ دیده میشوند. گاه پرها نیز به آلودگی شدید مبتلا میشود. عفونت در میان خروسهای لاری (کُلَنگی) بیشتر و موارد بیماری در گلههای صنعتی بسیار کم است. درماتوفیتوزیس در خوک نیز به صورت ضایعات حلقوی تا بیضی شکلِ بزرگ بویژه در نواحی سر و بدن حیوان است. درماتوفیتوزیس در بسیاری از سایر حیوانات اهلی و وحشی نیز گزارش شده است که بیشتر با ایجاد ضایعات حلقوی پوستهدار و ریزش مو همراه است. برخی از درماتوفیتهای عامل بیماری در حیوانات، موها را نیز آلوده میکنند؛ که این آلودگی در انواع درماتوفیتهای حیوانگرا و خاکگرا به صورت اکتوتریکس (ایجاد آرتروسپور در خارج از ساقۀ مو) است.
جداسازی و شناسایی
جداسازی و شناسایی درماتوفیتها از جنبههای مختلف نظیر اپیدمیولوژی و کنترل درماتوفیتوزیس مهم است. از محیطهای کشت گوناگون شامل محیط اگار اختصاصی برای قارچهای بیماریزا، محیطهای شمارۀ ۱ تا ۷ ترایکوفیتون اگار و محیط آزمون درماتوفیت (Dermatophyte test medium DTM) میتوان برای جداسازی انواع درماتوفیتها استفاده کرد. بخشی از نمونههای مو و پوسته را با استفاده از آنس یا اسکالپل استریل، در سطح محیط کشت پراکنده و به آرامی به داخل محیط تلقیح میکنند. کشتها در شرایط هوازی در دمای ۲۵ درجه سانتیگراد نگهداری و هفتهای ۲ بار به مدت ۳ هفته از نظر رشد قارچ کنترل میشوند. کشتها در موارد مشکوک به حضور ترایکوفیتون وروکوزوم باید تا ۵ هفته نگهداری شوند. البته نگهداری این کشتها در دمای ۳۷ درجه سانتیگراد، زمینه را برای رشد سریع قارچ فراهم خواهد کرد. برخی از درماتوفیتهای با رشد سریع نظیر میکروسپوروم کانیس حتی پس از ۴ تا ۶ روز روی محیط کشت ظاهر میشوند و میتوان آنها را شناسایی کرد. در میان درماتوفیتها، تنها ترایکوفیتون وروکوزوم در دمای ۳۷ درجۀ سانتیگراد، در مقایسه با دمای ۲۵ درجۀ سانتیگراد، بهتر رشد میکند که از این ویژگی برای تفکیک اینگونه از ترایکوفیتون شوئنلاینی استفاده میشود. به منظور شناسایی یک درماتوفیت از ویژگیهای متفاوتی نظیر نوع حیوان میزبان، ظاهر پرگنه و ویژگیهای میکروسکوپی قارچ استفاده میشود. دربارۀ ظاهر پرگنه، باید به خصوصیاتی نظیر میزان رشد، حالت، رنگ و رنگ پشت پرگنه توجه کرد.
کنترل و پیشگیری
جهت پیشگیری و کنترل عفونتهای درماتوفیتی حیوانگرا در حیوانات و انسان باید به نکات زیر توجه کرد:
- جداسازی دامهای آلوده و مشکوک و درمان آنها؛
- ضدعفونی کردن بستر حیوانات با ترکیبات فنُلی، سود سوزآور و آب آهک؛
- افزودن ویتامین A به غذاهای حیوانات بویژه در فصل زمستان و استفاده از جایگاههای آفتابگیر؛
- استفاده از دستکش و لباس کار در محوطۀ دامداری؛
- قطع مسیر انتقال عفونت به حیوانات بویژه جوندگان، از راه نابود کردن مخازن؛
- درمان زخمهای پوستی و جلوگیری از ایجاد خراشهای مختصر در پوست؛
- جدا نگهداشتن گاو، گوسفند، بز و اسب از یکدیگر؛
- واکسیناسیون گاو و اسب؛
استفاده از واکسن برای کنترل درماتوفیتوزیس در گاو اسب مهم است. دو نوع واکسن به نام های LTF-130 و چکوسلواکین، به ترتیب در شوروی سابق و جمهوری چک از یک استرین تخفیف حدت یافتۀ ترایکوفیتون وروکوزوم تهیه شدهاند که در کاهش سطح عفونی ناشی از این درماتوفیت در انسان و گاو بسیار مؤثر بودهاند. گوسالهها در فاصلۀ بین ماه اول تا سوم زندگی، از راه داخل عضلانی در دو نوبت بافاصلۀ ۲ هفته با دوز ۲٫۵ میلیلیتر در هر نوبت واکسینه میشوند. گروهی از LTF-130 محققان، واکسیناسیون گوسالهها را با واکسن LTF-130 در ماه اول زندگی (ترجیحاً ۳ تا ۷ روز اول) با دو تلقیح ۲٫۵ میلیلیتری به فاصلۀ ۱۰ روز پیشنهاد میکنند تا گوسالهها پیش از فروش ایمن شوند. حیوانات، ۳ تا ۴ هفته پس از واکسیناسیون ایمن میشوند و این ایمنی حداقل به مدت ۵ سال دوام خواهد داشت. درصورت بروز بیماری در حیوانات واکسینه شده، ضایعات جدا از هم و بدون تمایل به انتشار ایجاد میشود. تمام گاوهای یک منطقه باید واکسینه شوند، اگرچه حیوانات حامل بدون علامت برای حیوانات ایمن شده خطری ایجاد نمیکنند. ایمنسازی از طریق واکیناسیون از نظر اقتصادی مفید است و هزینههای درمان و غیر مستقیم عفونت را حذف کنند. واکسیناسیون، از بروز خسارات مستقیم پوستی و کاهش و وزن و کشتار اظطراری دام به علت بیماری نیز جلوگیری میکند. از واکسن تهیه شده از یک سویۀ کشتۀ ترایکوفیتون اکوئینوم نیز در واکسینا سیون اسبها علیه درماتوفیتوس استفاده میشود.
درمان
کمترین برتری درمان حیوانات مبتلا به کچلی، جلوگیری از آلوده شدن بیشتر محیط زیست است. کچلی گاو با داروی ضد قارچ گریزیوفولوین (Griseofulvin) در فرم خوراکی با موفقیت درمان شده است. با اینحال، به دلیل گران بودن دارو، درمان گلۀ گاو مقرون به صرفه نیست. میزان مصرف دارو در گوسالهها، ۰٫۲۵ گرم به ازای هرکیلوگرم وزن بدن در روز به مدت ۷ تا ۱۰ روز است. این دارو یک ترکیب بازدارندۀ رشد قارچ (Fungistatic) است و پس از رسیدن به نسوج کراتیندار بدن از راه جریان خون، رشد قارچ را با جلوگیری از تشکیل دوک میتوز متوقف میکند. ازآنجا که دارو اثر قارچکشی ندارد، باید تا برطرف شدن کامل عفونت و ازبین روفتن عامل بیماری مصرف شود. بهتر است حیوان را واداشت تا دارو را به همراه غذاهای چرب مصرف کند، زیرا چربی، جذب دارو را از دستگاه گوارش افزایش میدهد. گریزیوفولوین به صورت قرصهای ۱۲۵ میلیگرمی موجود و میزان مصرف آن برای درمان کچلی در انسان برابر ۱۲٫۵ میلیگرم به ازای هرکیلوگرم وزن بدن است. استفادۀ موضعی از ترکیبی به نام کاپتان (Captan) نیز نتایج درمانی خوبی به همراه داشته است. استفاده از ترکیبات کراتولیتیک نظیر اسید سالسیلیک و اسید بنزوئیک نیز برای درمان کچلی گاو موفقیتآمیز بوده است. افزودن سولفور (Sulfur) به غذای گاو به میزان ۴ گرم در روز به مدت ۶ هفته نتایج درمانی مناسبی داشته است. ترکیبات ایمیدازول نیز در درمان درماتوفیتوزیس مؤثر هستند. از ترکیبی به نام ناتامایسین (Natamycin) که یک آنتیبیوتیک ضد قارچ است، برای زدودن آلودگی محیط زیست دام و وسایل استفاده میشود. این ترکیب اثر سمی و کشندهای برای دام و انسان ندارد، در شیر و گوشت ظاهر نمیشود و غیر محرک است و سریع اثر میکند. برای استفاده از ناتامایسین، سوسپنشن محتوی ۱۰ قسمت در میلیون (ppm) از آن را در یک فرمولشن اسیدی تهیه و با فشار ۴ الی ۵ اتمسفر دوبار به فاصلۀ ۴ روز روی بدن تمام گاوها، اعم از مبتلا و غیر مبتلا، اسپری میکنند.
با سلام
ببخشید چرا درماتوفیت نمیتواند در پوست افراد سالم به لایه های زیرین نفوذ کند اما در افرادیکه نقص سیستم ایمنی دارند این توانایی را دارند؟